نـــــــــورانـــــــــورا، تا این لحظه: 15 سال و 21 روز سن داره

نـــــــــورا عزیز خالهـ !

گــردش در پــــ ـآرک مــحــلهـ !

دیروز (31 تیر مـــآه) نــــورآ و خــــآلهـ بآهم رفتن پـــآرک نزدیک خونهـ      و اینم نورای ورزشکآر من         قربون خــــآنوم بآکلآس خـــودم   نــــورا در حــــآل کمک به بـــ ـآغبون مهربــــون  ___________________________________________________________________ تفــآوت نسل: + امـــــــروز نورآ سر میز نشسته و نآهآر میخوره بعدش میگه منم روزه ام  من: میگم آره خـــ ـآلهـ از صبح چیزی نخوردی پس روزه ی کلهـ گنجشکی گرفتی نـــــورآ با عصبانیت یه قآشق غذا گذاشت تو دهنش و گفت: نخیر من روزه ام من: بلهـ خـــآله شمآ روزه ایی حتما + وقتی من 6...
6 بهمن 1391

روضه

سلام اول عذرخواهی میکنم بابتِ این مدتی که نتونستم اینجا رو آپ کنم،آخه امتحان داشتم...   مامان جونی از 9 دی تا 13 دی روضه داشتن عکساش رو توی ادامه مطلب میزارم... روز چهارم روضه هامون بود که نورا اومد توی آشپزخونه و داشت بلند بلند حرف میزد مامان زهرا هم به نورا گفت که آروم تر حرف بزن زشته نورا اون روز زیادی سرحال نبود و ناراحت شد رفت و صندلی کوچیک آبی رنگش رو آورد و گذاشت گوشه ی آشپزخونه و پشت به ما  نشست روی صندلی و دستش رو به حالت قهر گذاشت روی درِ کابینت و سرش رو به اون تکیه داد و آروم آروم و بیصدا با خودش حرف زد و دردُ دل کرد که مامان منو دعوا کرد، من دیگه دخترش نمیشم و.... مامان زهر...
6 بهمن 1391
1